دانشیار دانشگاه شهید مدنی آذربایجان ، rasmi1390@yahoo.com
چکیده: (1410 مشاهده)
اسطورۀ قهرمان که با خرد و الهام فراوان همراه است، بیانگر شوق بشر به رشد تحولگراست. مخاطبان این اسطوره با قهرمان همذات پنداری میکنند و در واقع اساطیر، زمینهای پدید میآورند که فرد بتواند با خواندن و شنیدن آن دگرگون شود و به کمال برسد. یکی از داستانهای معروف اسطورهای که روایتهای مختلف آن در ایران، آذربایجان، تاتار، ترکمن، ازبک، قبرس، آناتولی، کوموک و ... شهرتی دارد، داستان «طاهر و زهره» است. این داستان که مانند دیگر ادبیات «عاشیقلار» تلفیقی از نثر و نظم است، نمود مرگ و تولد دوبارۀ قهرمان است که در طی داستان بارها اتفاق میافتد. این مقاله مرگ و بازتولّد تکراری قهرمان را در روایتهای مختلف داستان «طاهر و زهره» بر مبنای کهن الگوی بازتولد یونگ به روش توصیفی و تحلیلی بررسی میکند. قهرمان داستان در سیر داستان بجز تناسخ چهار نوع از بازتولد: 1- تولد مجدد 2- مشارکت در فرآیند تحول، 3- تجسد و 4- رستاخیز را تجربه میکند. در این داستان آنچه میمیرد، معمولاً «خود» سابق قهرمان است که با مرگ و بازتولد خود، بیداری جامعه را رقم میزند. این مرگ میتواند مرگ تردید، پیمانشکنی، خیانت، دروغ و مکر و نیرنگ باشد که به یاری عشق ممکن میگردد، عشقی که تجلی آن همواره در زندگی بشر دیده میشود.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
پژوهشهای تطبیقی دریافت: 1401/3/6 | پذیرش: 1401/7/10 | انتشار: 1401/9/30