نگاهی تطبیقی به مفهوم موسیقی در نگرش مولوی و نیچه

نویسندگان
1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
2 استاد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
3 استاد زبان و ادبیات فارسی، تهران، ایران
چکیده
یکی از مهم‌ترین عناصر مورد بحث در تاریخ تصوّف و عرفان اسلامی، موسیقی و سماع است که از بدو شکل‌گیری این نهضت تا دوران شکوفایی و در‌نهایت، ساختار کنونی آن، موضوع موسیقی، سماع و رابطه آن با سلوک معنوی بوده است که مورد تحلیل و بررسی و نقد واقع شده و به‌صورت گسترده‌ای در ترازوی امر و نهی، تأیید و تکذیب و نیز انفعال قرار گرفته است. در این میان، مولوی با رویکردی نزدیک به اصحاب سکر و با خوانشی مؤیّدانه و تبلیغی، از این موضوع به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ارکان سلوک و سیر الی‌الله یاد می‌کند.
در فرهنگ اروپای قرن نوزدهم، نیچه با قرائتی خاص از مفهوم تعالی و حرکت تکامل انسانی، به‌عنوان فیلسوفی شرق‌زده، در تلاش برای نجات انسان از غربت و بحران بی‌خدایی برخاسته از ضعف کلیسا عنصر موسیقی را اصلی مهم در تکامل انسانی و نجات وی برمی‌شمرد که با نگرش مولوی در خویشاوندی و همسویی نزدیک قرار می‌گیرد. الگوواره‌‌های مشترک اندیشگانی این دو متفکر در مواردی مشتمل بر: الف. آشنایی، هم‌ذات‌پنداری و منشأ جوشش؛ ب. ارتباط آن با موسیقی ازلی و نوای کائنات؛ ج. ایجاد صفای دل و تزکیه نفس؛ د. ارتباط موسیقی و زبان؛ ﻫ. ارتباط آن با مفهوم شور و وجد و اندیشه «‌آری‌گویی»، این نتیجه را در‌بر‌دارد که خوانش این دو متفکر در منشأ، هستی، کارکرد و نتیجه برآمده از مفهوم موسیقی، عموماً همساز با یکدیگر به نظر می‌رسد و دارای همسانی و پیوند ماهوی است.

کلیدواژه‌ها