بررسی ارتباط زمان و محتوا در اشعار آنتونیو ماچادو و فروغ فرخزاد

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان
1 first floor, Karun1 Corner,Alaleh Street,Khordad Street, Northen Dastgheib Street, Ferdowsi Boulevard, Phase1, Sadra New City,
2 دانشیار زبان و ادبیات اسپانیایی دانشکده ادبیات فارسی و زبان های خارجی، دانشگاه علامه طباطبایی، ایران
چکیده
زمان یکی از اساسی‌ترین مفاهیم در اشعار آنتونیو ماچادو و فروغ فرخزاد است که نه‌تنها در ساختار و محتوا، بلکه در شکل‌گیری نگرش فلسفی و جهان‌بینی این دو شاعر نیز نقشی کلیدی ایفا می‌کند. در اشعار ماچادو، زمان جریانی پیوسته و ناگزیر است که در قالب استعاره‌هایی همچون راه، سفر و درخت تجلی می‌یابد و با جریان بی‌وقفه‌ی مرگ همراه است. در مقابل، فروغ فرخزاد زمان را به‌عنوان نیرویی ناپایدار و ذهنی بازنمایی می‌کند که میان گذشته، حال و آینده در نوسان است و اغلب با حس سرگشتگی، اضطراب و آگاهی از بی‌ثباتی هستی پیوند خورده است. این پژوهش، با بهره‌گیری از چارچوب نظری اگزیستانسیالیسم هایدگر، به تحلیل تطبیقی نقش زمان در اشعار این دو شاعر پرداخته است. نظریه‌ی "زمانمندی" هایدگر نشان می‌دهد که تجربه‌ی زمان در شعر آن‌ها صرفاً کرونولوژیک نیست، بلکه بازتابی از زیست‌جهان دو شاعر و تأملات فلسفی‌شان درباره‌ی هستی و مرگ است. یافته‌های پژوهش حاکی از آن است که ماچادو زمان را نوعی پیوستار هستی‌شناختی می‌داند که با حرکت و امید همراه است، در حالی که فرخزاد به زمان نگاهی بحرانی، گسسته و آمیخته با اضطراب دارد. این تفاوت‌ها، علاوه بر تمایزات فردی، متأثر از تجربه‌ی زیسته و فلسفه‌ی فردی آن‌ها بوده و در فرم و محتوای شعرشان بازتاب یافته است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات



مقالات آماده انتشار، اصلاح شده برای چاپ
انتشار آنلاین از 19 آبان 1404