شعر، بهدلیل ایجاز زبانی و قابلیتهای بازنمایی تصاویر با نمادپردازی و بهرهمندی از عناصر خیال، بستر مناسبی برای تحلیل تطبیقی نظامهای زیباشناختی و فرهنگی بهشمار میرود. از آنجا که در بسیاری از سنتهای شعری، بهویژه در حوزههای کلاسیک، طبیعت بهعنوان عنصری زیباشناختی و نمادین نقش برجستهای دارد، مطالعۀ تطبیقی تصویرپردازی طبیعت در سنتهای شعری مختلف میتواند به شناخت مؤلفههای فرهنگی و زیباشناختی آنها یاری رساند. پژوهش حاضر به بررسی نحوۀ بازنمایی عناصر طبیعی در اشعار دو شاعر شاخص از دو نظام ادبی و فرهنگی متفاوت—فرخی سیستانی از ایران و دو فو از چین—میپردازد. انتخاب این دو شاعر بهدلیل جایگاه ممتاز آنها در ادبیات کلاسیک و همچنین حضور پررنگ عناصر طبیعت در شعر ایشان صورت گرفتهاست. با وجود تفاوتها در زمینههای تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و... هر دو شاعر از عناصر طبیعی بسیار بهره بردهاند که برخی از آنها چون «خورشید»، «ماه» و «گل» و مانند آن از نظر بسامد شاخصتر است، و میتواند برای این پژوهش تطبیقی از زاویه بلاغت ادبی و عناصر زیباییشناسی در شعر مورد مطالعه قرار گیرد. دو فو از طبیعت بهعنوان ابزاری برای بازتاب اندوه، ناپایداری و تجربههای فردی–اجتماعی بهره میگیرد؛ در حالی که فرخی طبیعت را در خدمت ساخت تصویری باشکوه از نظام سلطنتی و به عنوان ابزاری برای پربار کردن مضمون مدح بهکار میبرد. این مقاله تلاش دارد با تکیه بر خوانش دقیق و تحلیل تطبیقی، نشان دهد که بازنمایی طبیعت چگونه میتواند بازتابی از نگرش فرهنگی، جهانبینی و ساختار عاطفی در دو سنت شعری متمایز باشد.