1- دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه مازندران، مازندران، ایران
2- استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور واحد آمل، آمل، ایران
3- کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور واحد آمل، آمل، ایران
چکیده: (11139 مشاهده)
«تصویرشناسی» یک نظریه ادبی است که در حوزه ادبیات تطبیقی قرار دارد. ژانماری کاره را باید نخستین تصویرگر در حوزه ادبیات تطبیقی دانست. بعد از او تصویرگرانی دیگر نظریه او را تکمیل کردند و مؤلفههای تصویرشناسی را در شش مورد کلیشه، الگوی قالبی، پیشداوری، تصویر، سمبل و افسانه معرفی کردند. در این مقاله تصویر بیگانگان در شاهنامة فردوسی از منظر کلیشهپردازی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. کلیشه (عقیده عمومی) مفهومی است که نخستینبار واتر لیپمن آمریکایی آن را برای بیان عقاید عمومی در میان یک قوم و یا فرهنگ به کار برد. با عنایت به اینکه شاهنامه اثری حماسی است و در دفاع از فرهنگ ملّی ایرانیان سروده شده است و همچنین در تعارض با فرهنگ بیگانگان است، به نظر میرسد نظریه تصویرشناسی در درک بهتر چگونگی رفتار ایرانیان با بیگانگان کمک شایانی کند. دستاورد پژوهش، ناظر بر این است که بازتاب بیگانگان در شاهنامه بهصورت کلیشهپردازی شامل 13/58% از کل 43 مورد شخصیت بیگانهای که در این پژوهش بررسی شده است را شامل میشود. بر این اساس شخصیتهای بیگانه در شاهنامه با توجه به مبحث کلیشه در تصویرشناسی به سه دسته قابل تقسیم است: الف. شخصیتهای بیگانهای که با پیوند زناشویی با ایران ارتباط برقرارمیکنند؛ ب. شخصیتهایی که به قصد تحمیل قدرت و یا گرفتن باژ و ساو به ایران حمله میکنند؛ ج. استفاده از قدرت پهلوان ایرانی در کشور بیگانه که باز در این مرحله، بیشترین ارتباط از طریق برقراری پیوند زناشویی صورت میگیرد. فردوسی دلیل و پیامد این ارتباطات را بهصورتی ناخوشایند تصویر میکند.
دریافت: 1392/11/8 | پذیرش: 1394/10/9 | انتشار: 1395/3/1