1- استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی
2- دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی دانشگاه علامه طباطبائی
چکیده: (10134 مشاهده)
ادبیات تطبیقی در فرایند تکامل خود، روششناسیهای متنوعی را عرضه کرده است. رهیافت نقدبنیاد ادبیات تطبیقی ضمن گسستن قیدوبندهای رهیافت تاریخگرا، بر ضرورت کشف پیوند ادبیات با دیگر هنرها و دانشها برای استخراج و طبقهبندی قوانین عام حاکم بر ادبیات و در نتیجه، درک بهتر و جامعتر آن تأکید ورزیده است. پژوهش حاضر با تکیه بر این دیدگاه، بخشی از روایت لیلی و مجنون نورالدین عبدالرحمن جامی در مثنوی هفت اورنگ را با نگارهای منسوب به مظفرعلی از پیروان مکتب نگارگری تبریز واکاوی کرده است. براساس پژوهش پیشِرو، عناصر زمان، پیرامتنیت، توصیف و دلالتمندی جزو اصول کلی ادبیاتاند؛ این مسئله از رهگذر مقایسه ادبیات با نگارگری بر ما مبرهن میشود و میتوان آن را به نگارگری نیز تعمیم داد. در بخش دیگری از این پژوهش، دلالتهای ضمنی نهفته در نگاره نیز استخراج شده است؛ کشف پیوند ادبیات با نگارگری میتواند میزان التذاذ هنری مخاطب حرفهای را دوچندان سازد و نگرنده در عین قرار گرفتن در برابر یک نگاره، از هر دو لذت هنری حاصل نماید. در عین حال، دریافت مخاطب از متن نوشتاری نسبت به دریافت وی از متن دیداری متمایز است. چه، دریافت یک متن روایی به گونهای استدلالی و در نتیجه غیرمستقیم و تدریجی رخ میدهد اما درباره یک نگاره با نوعی فهم حسی و مستقیم روبهرو هستیم. همچنین پژوهش حاضر نشان میدهد متن ادبی پس از انتقال به یک میدان دلالتگرانه دیگر، به ناگزیر بخشی از عناصر شکلدهنده خود را از دست میدهد یا این عناصر با شکل و شمایل متفاوتی ظاهر میشوند.
موضوع مقاله:
آسیب شناسی مکاتب و رویکردهای ادبیات تطبیقی دریافت: 1395/12/18 | پذیرش: 1396/10/6 | انتشار: 1397/3/9