Estarami E, Ghoddusi Shahneshin E. Comparative Study of Aristotelian and Narrative Dramas with Reference to Oedipus Rex by Sophocles and Mother Courage and Her Children by Bertolt Brecht. CLRJ 2013; 1 (2) :1-21
URL:
http://clrj.modares.ac.ir/article-12-1110-fa.html
استارمی ابراهیم، قدوسی شاهنشین الناز. بررسی تطبیقی تئاتر ارسطویی و روایی با استناد به نمایشنامههای ادیپ شهریار اثر سوفکلس و ننهدلاور و فرزندانش اثر برشت. پژوهش های ادبیات تطبیقی. 1392; 1 (2) :1-21
URL: http://clrj.modares.ac.ir/article-12-1110-fa.html
1- استادیار گروه زبان و ادبیات آلمانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
2- دانشآموخته کارشناسی ارشد گروه آموزش زبان آلمانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
چکیده: (17507 مشاهده)
پژوهش حاضر با استناد به نمایشنامه های ادیپ شهریار اثرسوفکلس و ننه دلاور و فرزندانش اثر «برتولت برشت»، به کمک مثالهای متعدد از دو اثر مذکور، به مقایسۀ تحلیلی اصول تئاترارسطویی و روایی می پردازد. مبانی تئاتر ارسطویی برگرفته از اثر فن شعر ارسطو است که تا قرن هجدهم میلادی تنها روش حاکم در ادبیات نمایشی محسوب می شده است. هدف این شیوۀ نمایشنامه نویسی، تزکیه احساس است که به وسیلۀ استغراق، حس همدردی و ترس در تماشاگر ایجاد می شود . وجود «وحدت سه گانه»، «اوج نمایشنامه» و «پریپتی» (بازشناخت) و «لحظۀ اولین و آخرین هیجان در نمایش»، از دیگر اصول برجستۀ این نوع تئاتر محسوب می شود. مبانی تئاتر روایی بر نظرهای برتولت برشت درزمینۀ نمایشنامهنویسی نوین و غیرارسطویی استوار است. برشت، معتقد است که باید به اتفاقات روزمره و بدیهیات بهوسیلۀ بیگانهسازی، غرابت بخشید تا آنها بازشناخته شوند و زمینه های نقد و داوری در بیننده ایجاد شود. ازجمله این فنون بیگانهسازی عبارت اند از: دوگانگی نقش بازیگر نمایش؛ ناسازی در فکر و عمل بازیگر؛ جهش زمانی؛ قطع روند داستان به وسیلۀ موسیقی؛ صحنهآرایی با نورزیاد؛ صحنۀ نیمه خالی با پردۀ نیمهباز؛ وجود عناوین در ابتدای هرصحنه و نصب تابلوها با عناوینی که تماشاگررا از توهم برهاند که در نمایشنامۀ ننه دلاور و فرزندانش استفاده شده است.
دریافت: 1390/12/13 | پذیرش: 1391/4/28 | انتشار: 1392/7/1