1- دانشیار دانشگاه تبریز ، va_nejad77@yahoo.fr
2- دانشجوی کارشناسی ارشددانشگاه تبریز
چکیده: (314 مشاهده)
کُهنالگوها بنمایههای سازنده و صفات موروثی بشر هستند که رفتار وی را تحت شعاع قرار داده و در اسطوره و نماد و تصاویر صورت تحقق به خود میگیرند. کُهنالگوها محتوای ناخودآگاه داشته و در طول هزاران سال در روان بشریت شکل گرفتهاند. کُهنالگوهای «خود» و «سایه» نیز در بین سایر کُهنالگوها به عنوان مفاهیم بنیادی در روانشناسی یونگی، به تفسیر هویت فردی و تضادهای درونی انسانها کمک میکنند. در داستان «شامِ سرو و آتش»، جستجوی هویت و خودآگاهی شخصیت از طریق عشق و روابط پیچیده انسانی به تصویر کشیده میشود. در مقابل، در داستان «رویِ آب»، شخصیت در مسیر شناخت نیمه دیگرِ «خود» یعنی «سایه» قرار میگیرد و با بحرانهای و ترسهای وجودیاش مواجه میشود. تحلیل عمیق عناصر داستانی نشان میدهد که دریافت و تحلیل شخصیتهای داستانی در قالب کُهنالگوها از یک طرف دارای ساختار روانی و نمادین بوده و از طرف دیگر محتوای ناخودآگاه را با خود حمل میکنند، فضای ذهنیِ فرهنگهای بشری را نمایان کرده و الگوهای رفتاری و تجربیِ انسان را از دوران پیدایش تجربه و اصالتِ انسان بازگو میکنند. در مجموع، این پژوهش به بررسی کُهنالگوهای «خود» و «سایه» در دو داستان «شامِ سرو و آتش» اثر شهریار مندنیپور و «رویِ آب» اثر گی دو موپَسان میپردازد. نتایج این مطالعه بر اهمیت ادبیات به عنوان ابزاری برای کاوش در روانشناسی انسانی و ارتباطات اجتماعی تأکید دارد و نشان میدهد ادبیات میتواند به عنوان آینهای برای بازتاب عمق وجودی انسانها عمل کند.